شاک شدم
سلام گل پسری ... این دو روز شادی عجیبی وجودمو پر کرده ..یعنی از دیروز تا الان منو بابا آرش تو آسموناییم چرا؟ خوب معلومه چون : دیروز نوبت دکتر داشتم یعنی یه روز زودتر رفتم چون از درد کمر دیگه نفسم بالا نمی یومد تازه منتظر سونو بودم تا بدونم چند کیلو شدی گلکم...آخه ...هر کی منو میبینه میگه آخی... بچه ات خیلی ریزه.حتی دیروز که واسه کارای مرخصیم رفته بودم مدرسه یکی از همکارام گفت آخی بچه ات ( دور از جون دور از جون ) .... خلاصه رفتم تو ، و مثل همیشه اول وزن و فشار مامانی که وزنم شده بود 83 ( قبل از بارداری 65 بودم )و جای خوشگل کار شنیدن صدای تپش قلب تو بود که آرامش بخش ترین آهنگ زندگیمه ...که دیدم دکتر اومد و فقط از روی شکم...
نویسنده :
مامان ساره
0:38