اینم چندتا از لباسای گل پسرم
سلام عزیز دل مادر ! خوبی نفسی مامان ...؟
نازنینم ! امروز من و بابایی از صبح خونه بودیم و با هم کلی فیلم دیدیم و کلی هم در مورد شما صحبت کردیم ...
راستی جند روز پیش که با بابایی و مهمون کوچولومون ( آیسودا ) رفته بودیم بهداشت ، بابایی و آیسودا هم اومدن وصدای قلبتو شنیدن ...واااای بابایی اینقدر ذوق کرده بود که نگو و آیسودا کوچولو هم توی ماشین میگفت چقدر بچتون سرو صدا میکرد ...منتظره تو به دنیا بیای تا ببره واسه خودش و به قول خودش نی نی اون بشی...
الان که دارم واست مینویسم بابایی خوابه آخه بد جوری سرما خورده ..از صمیم قلبم دعا میکنم که هر چه زودتر خوب بشه ....آمین
طبق قولی که داده بودم چندتا از لباسای عشقمو زدم اینجا که یادگاری بمونن و ارشیای نازم بعدها اونا رو ببینه....
بازم سلیقه ی خوب و زحمتای مامان جونشه ...بقیه رو هم بعد میزنم ...
بیتابی های چند روزت بیتابمون کرده پسرم هر چه زودتر خونه ی قشنگمون رو پر از صفا و شادی کن ...