حرفهای یک پدر به پسرش....
نامه ای به پسرم
پسرم ارشیای بابا تو زمانی پدر خواهی شد.
و شاید خداوند به تو فرزند پسری عطا کرد .پسرم سالهای شگفت انگیزی با پسرت داری !!!در هفته اول تولدش این موضوع را درک خواهی کرد .که او پسر است و مرد دوم خانه توست این حقیقت را بپذیر که با هر رفتارش برتو تاثیر گذار خواهد بود .پس از همین سن تلاش کن با او رابطه موثر داشته باشی منتظر نباش پانزده ساله شود زیرا در آن زمان ایجاد ارتباط بسیار سخت خواهد بود. پسرم وقتی که از سر کار به خانه باز می گردی .او را در آغوش بگیر این کار برای هر دوی
شما لازم است. او را در آغوش بگیر و تکان بده و برایش آواز بخوان او عاشق شنیدن صدای توست !
وقتی که خردسال است بگذار روی سینه ات بخوابد زیرا به آرامی ، دنیا برایش معنی می یابد.و با وجود توست که دنیا زیبا برایش جلوه پیدا میکند
پسرم اجازه بده وارد دنیایت شود و با تو مرد بودن را یاد بگیرد ، قبل از اینکه دنیا مرد بودن را به او یاد بدهد .بگذار ببیند که چگونه صورتت را اصلاح می کنی و یا کار دیگری انجام میدهی مهم نیست که چه کاری انجام می دهی . او فقط عاشق بودن در کنار توست. پسرم کلمه " بابا " را دائماً برایش تکرار کن .
شاید اولین کلمه ی که یاد بگیرد همین باشد . برای شام ، بیرون بروید ، باهم ، فقط خودتان دو نفری .
این حقیقت را بپذیر که نمی توانی برای همیشه او را در آغوشت این طرف و آن طرف ببری او درنهایت به تنهایی راه رفتن را خواهد آموخت .پس قبلش چگونه راه رفتن را به او بیاموز
پسرم هرگز فراموش نکن که شخصیت تو ، شخصیت او را می سازد .گاهی موهایش را شانه بزن از اینکه چقدر این کار برایش لذت بخش است ،
شگفت زده خواهی شد .
پسرم عکسی از خودت به او بده تا در اولین کیفی که دارد بگذارد شاید برای همیشه اینکار را انجام دهد .راستی پسرم تا یادم نرفته این مسئله بسیار مهم است که حتما ً ... برای شام خانه باشی . پسرم هرگز لذت تماشای او و مادرش را در کنار هم از دست نده . پسرم, این روزها که مینویسم هنوز مردی کوچک هستم ؛
مردی کــه روزی بزرگ میشـود , پـدر میشود...
پـــــدرِ تو...
نویسنده ی این مطلب : بابا آرش